۲ مهارت ضروری برای معلم غیرقابل جایگزین شدن!

دو مهارت ضروری
تربیت معلم توسعه فردی

۲ مهارت ضروری برای معلم غیرقابل جایگزین شدن!

اگر استعفانامه‌ی خودتان را روی میز مدیر بگذارید چه اتفاقی می‌افتد؟ یا اگر به مدیر خودتان اعلام کنید دیگر تمایلی برای ادامه‌ی همکاری با آن مدرسه یا محیط آموزشی ندارید چه واکنشی نشان می‌دهد؟ (البته این سوال‌ها را فقط برای مدرسه در نظر نگیرید، هر فضایی که شما می‌توانید از توانمندی خود استفاده کنید و اگر فقط در مدرسه فعالیت دارید، به شما کمک می‌کنم تا بتوانید موقعیت‌های کاری جدیدی برای خودتان ایجاد کنید.)

حالت اول: پذیرفتن و قطع همکاری در کوتاه‌ترین زمان!

حالت دوم: عدم پذیرش به دلیل اینکه زمان و انرژی زیادی صرف جایگزین کردن نیروی مشابه صرف می‌شود.

حالت سوم: عدم پذیرش چون نیرویی که بتواند جایگزین شما بشود به ندرت یافت می‌شود.

البته شاید برایتان جالب باشد که اکثر افراد خودشان را در حالت سوم می‌بینند اما برای من که سال‌ها با مدیران مدارس در ارتباط بودم، باید بگویم این ظاهر امر است که حالت سوم را نشان می‌دهند. در واقعیت شما در حالت دوم قرار گرفته‌اید. یعنی هیچ مدیری به شما نمی‌گوید: «ببین خانم یا آقای ….. من واقعا وقتشو ندارم نیروی جایگزینت رو پیدا کنم! فعلا کار کن تا در اولین فرصت باهات قطع همکاری کنم!!!». پس در نتیجه به شما جوری وانمود می‌شود که احساس می‌کنید جایگزین ندارید.

اما بهتر است خودمان را گول نزنیم و از این خودفریبی خارج شویم. چرا که یکی از عوایدی که «حالت سوم» دارد، درآمد مناسب است. در حالی که اکثر معلمین از درآمد خود راضی نیستند. پس چطور مدعی باشیم که غیرقابل جایگزین هستیم؟ کسی که غیرقابل جایگزین باشد، خودش درآمدش را تعیین می‌کند. نه اینکه بخواهم در باغ سبز به شما نشان بدهم اما وقتی غیرقابل جایگزین باشید، این شما هستید که تعیین می‌کنید چقدر فعالیت داشته باشید، در چه فضاهایی فعالیت داشته باشید و چه مقدار درآمد برای خودتان ایجاد کنید. نه اینکه دائم غر بزنیم که معلمی حقوق کمی دارد! من هم در جواب می‌گویم: «برای بهتر شدن این وضعیت چه کار کردی؟ چه تلاش‌هایی داشتی؟»

از این‌جا به بعد معلمی که غیرقابل جایگزین باشد را «معلم مهره‌ی حیاتی» نام‌گذاری می‌کنیم و می‌خواهم به شما کمک کنم به کمک دو مهارت مهم و ضروری، تبدیل به معلمی شوید که به راحتی نتوانند از خیر همکاری با شما بگذرند و پیشنهادات کاری فرامدرسه‌ای هم داشته باشید.

مهارت اول: با همکارانتان ارتباط مثبت ایجاد کنید.

اجرا کردن دستورالعمل‌هایی که برای یک معلم ارائه می‌شود خوب است اما اصلا از شما مهره‌ی حیاتی نمی‌سازد. چون اجرای آن‌ها را افراد دیگری هم می‌توانند انجام دهند و در این صورت به راحتی می‌توانید جایگزین شوید. برای اینکه بتوانید متفاوت و البته غیرقابل جایگزین باشید، ارتباط خود را با همکارانتان تقویت کنید. حتما برای شما پیش آمده که با همکارتان چالشی داشتید یا همکارتان با شما به خوبی ارتباط نگرفته است. پیش‌قدم شوید! شروع کنید به ساخت شبکه‌ی ارتباطی مثبت.

اجازه بدهید از خودم مثالی بیان کنم. در گذشته اگر همکاری با من دچار تضاد و چالش می‌شد و حتی من را دچار مشکل می‌کرد، سعی می‌کردم از او دوری کنم یا ارتباطم را به مرور کم کنم. در سال تحصیلی جدید با شخصی همکار شدم که این اتفاق را مجدد رقم زد. هرروز صبح سعی می‌کردم با لبخند به او سلام کنم، وقتی احساس می‌کردم انرژی کافی ندارد، حالش را می‌پرسیدم و وقتی احساس می‌کردم نیاز به کمک دارد، در اولین فرصت ممکن کنارش قرار می‌گرفتم تا بتوانم باری از روی دوشش بردارم. او اکنون یکی از بهترین و صمیمی‌ترین همکاران من است. این کار باعث شد فضای کاری برای هردوی ما دلنشین‌تر شود و خیلی وقت‌ها کمبودها و کاستی‌های همدیگر را پوشش می‌دهیم و به هم کمک می‌کنیم. جالب‌تر آن‌که مجموعه نیز از این همکاری دچار منفعت شد و حتی سعی کرد اختیارات بیشتری به هردوی ما ارائه دهد چون تیم خوبی شدیم. حالا فرض کنید اگر من از ابتدا از ایشان دوری می‌کردم و مقابله می‌کردم چه می‌شد؟

مهارت دوم: هرروز بیشتر از قبل یاد بگیرید

یادگیری چیزهای جدید همیشه برای من منفعت داشت. حتما برای شما هم همین‌طور بوده است. اما منظورم حضور در کلاس‌های ضمن‌خدمت یا دوره‌های آموزشی نیست. منظورم یادگرفتن است. نه آموزش دیدن! فکر کنم تفاوت این دو را بدانید. ممکن است شما مدت‌ها آموزش ببینید اما چیزی یاد نگیرید. اما بدون آموزش دیدن هم یاد بگیرید. تعجب نکنید! الان با یک مثال برایتان شرح می‌دهم. من در اوقات فراغتم در سال‌های گذشته، نرم‌افزارهای تولید محتوای حرفه‌ای را روی سیستمم نصب می‌کردم. چگونه؟ با آزمون و خطا! بارها شکست می‌خوردم و از پسش برنمی‌آمدم. دوباره و دوباره امتحان می‌کردم تا موفق شوم. تازه این مرحله‌ی اول بود! حالا می‌خواستم از آن استفاده کنم. نرم‌افزارها که باز می‌شد تعداد زیادی دکمه‌ و آیتم‌های گوناگون جلوی چشمم می‌آمد.

شروع می‌کردم. دوباره با آزمون و خطا. تولید محتواهای اولیه افتضاح بود! واقعا افتضاح! می‌توانید برخی از آن‌ها را در پست‌های اولیه‌ی پیج اینستاگرامم ببینید. اما با آزمون و خطا بهتر و بهتر می‌شد. آیا دوره‌ای شرکت کردم؟ خیر! من حتی یک دوره‌ی آموزشی تولید محتوا هم شرکت نکردم. آیا به دردم خورد؟ بسیار! حداقل ۴۰ درصد درآمد فعلی من از راه تولیدمحتوا به کمک این نرم‌افزارهاست. گاهی اوقات توانایی من در تولید محتوا از مسئول تولید محتوای مجموعه‌ای که در آن کار می‌کنم بیشتر است البته گاهی اوقات. همان‌جاست که هرچه می‌دانم به همکارانم آموزش می‌دهم و حتی به دیگران. این موضوع باعث می‌شود هرروز سعی کنم بیشتر از قبل آموزش ببینم تا باز هم بتوانم به دیگران کمک کنم. چه حسی بهتر از اینکه هم خودت رشد کنی و هم دیگران را رشد بدهی و حتی درآمد خوبی هم داشته باشی.

وقتی شما در چنین شرایطی قرار می‌گیرید، سازمان یا مدرسه شما را نمی‌تواند به راحتی جایگزین کند چون شما در سازمان ریشه دواندید و دست‌های زیادی دارید که به دیگران کمک می‌کند و خودتان هم توانمند هستید. چرا باید چنین ریسکی کند و شما را از دست بدهد؟ البته به شرطی که چیزهایی که در آن توانمندی دارید، به درد سازمانتان هم بخورد. مثلا اگر در دوخت با چرخ‌خیاطی مسلط باشید چندان انتظار نداریم که با این مهارت در معلمی به مهره‌ی حیاتی تبدیل شوید. منظورم را که متوجه می‌شوید؟

در این مقاله سعی کردم دو مهارت ضروری برای یک معلم که تمایل دارد مهره‌ی حیاتی شود را عنوان کنم. حالا از شما می‌خواهم برای توانمند شدن در این دو مهارت لیست اقدامات تهیه کنید و سعی کنید به آن‌ها عمل کنید. از شنبه نه! از همین حالا شروع کن…

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *